صادق محصولی؛ از خانه ۷۰ متری سلسبیل تا خانه ۱۰۰۰ متری اقدسیه
تاریخ انتشار: ۲۹ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۷۷۶۹۰۰
خبرآنلاین نوشت: هر دو را از جمله «لاکچریهای اصولگرایان» میدانند، هر دو به نوعی از لیدرهای جریان اصولگرایی هستند، همان جریانی که رقبای خود را به اشرافیگری و زندگی تجملاتی متهم میکنند.
از شعارهای ساده زیستی تا زندگی لاکچریهر دو شعارهای عدالتطلبانه و سادهزیستی میدهند؛ اما در زندگیهای شخصیشان خلاف حرفهای پشت تریبون رفتار میکنند؛ هر دو زمانی که مسئولیتی در دست دارند، میگویند فکر و ذکرشان را روی مسئولیتشان میگذارند؛ شاید آنها برای «خدمت»بیشتر، کارشان را پشت در خانه نمیگذارند و در خانه هم مشغول کار باشند، اما اینطور که از گفتهها و شنیدهها بر میآید گویا شعارهای سادهزیستی را پشت در میگذارند و وارد زندگی خانوادگیشان میشوند!
محمدباقر قالیباف و صادق محصولی؛ دو چهره جریان اصولگرایی هستند که زمانی تنها خبرهای در گوشی از زندگی لاکچریشان شنیده میشد، اما مدتی است که دیگر این موضوع خیلی عیان در افکار عمومی مطرح است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شاید وقتی اسحاق قالیباف در حال پر کردن فرمهای درخواست «اقامت دائم» کانادا بوده، در تصورش بوده که دیگر این کشور، جای ماندن نیست؛ کشوری که آن زمان پدرش عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بوده است و یک سال و نیم قبلش شهردار پایتخت بوده و یک سال و نیم بعدش رئیس مجلس شورای اسلامی جمهوری اسلامی ایران شد.
درخواست فرزند رئیس مجلس ایران برای اقامت دائم کانادا، در روزهای اخیر جنجال زیادی به پا کرده است؛ فرزند پدری که مدام در مذمت غرب و کشورهای غربی و فرهنگ غربی سخنرانی میکند و روش و منش کشورداری آنها را زیر سوال میبرد، حالا بعد از آنکه درخواست اقامت دائماش بی پاسخ مانده وکیل گرفته تا به دادگاه همان کشور شکایت ببرد که این درخواست ما چه شد پس!
بسیاری از منتقدان، قالیباف را به دورویی و ریا و تزویر متهم میکنند؛ او که حتی نتوانسته فرزند خودش را برای زندگی کردن در کشوری که خودش سالها از مقامات ارشد آن بوده، قانع کند و سبک زندگیای که در سخنرانیها مبلغ آن است را به فرزندش بقبولاند.
افشاگر زندگی لاکچری قالیباف نزدیک به کدام جریان است؟اما برخی افراد که افشاگر مسائل مربوط به زندگی لاکچری قالیباف هستند، نزدیک به چه جریانی هستند؟ نزدیک به جریانی که دبیر کل آن به عابربانک آن جریان معروف است؛ جبهه پایداری به دبیر کلی صادق محصولی.
دبیر کل جبهه پایداری از جمله چهرههای سیاسی است که به ثروت افسانهایاش شهرت دارد. او پس از انقلاب به عنوان فرمانده سپاه منطقه ۵ کشور منصوب شد و بعد از مدتی فرمانده تیپ ویژه سپاه پاسداران شد. با پایان جنگ تا دولت محمود احمدینژاد به «کارهای اقتصادی» مشغول بود و با روی کار آمدن دولت نهم، رفیق گرمابه و گلستان محصولی، او را به عنوان وزیر نفت به مجلس معرفی کرد که نهایتا خودش عطای وزارت نفت را به لقای آن بخشید و انصراف داد.
ثروت افسانهای آقای دبیرکلدر آن زمان نخستین شائبهها درباره ثروت افسانهای محصولی از زبان نمایندگان مجلس بیان شد؛ شائبهها پیرامون ماجرای سوآپ نفت با جمهوری آذربایجان در زمان استانداری احمدینژاد در اردبیل میگشت. در روزهایی که محصولی آماده جلسه رای اعتماد میشد، قدرتالله علیخانی نماینده قزوین در مجلس هفتم، گفت «محصولی باید پاسخ دهد که منزل گرانقیمت، درآمد میلیاردی، برجهای میرداماد و زمینهای بزرگ منطقه حسنیکیا را چگونه به دست آورده است.»
یک نماینده دیگر خانه محصولی را با خانه نمایش داده شده از احمدینژاد در فیلم تبلیغاتیاش کنار هم گذاشت و گفت که اگر ثروت محصولی از راه حلال هم به دست آمده باشد، همخوانی با خانه احمدینژاد ندارد. همین حرف و حدیثها بود که محصولی ترجیح داد جلسه رای اعتماد برگزار نشود؛ جلسهای که اگر برگزار میشد احتمالا سخنان مصداقیتر و بیشتری در ارتباط با ثروت افسانهای او مطرح میشد.
از خانه ۷۰ متری سلسبیل تا خانه ۱۰۰۰ متری اقدسیههمان سالها گفته میشد که صادق محصولی در منزلی به مساحت هزار متر مربع در یکی از لوکسترین محلههای تهران ساکن است؛ خانهی هزار متری در اقدسیه تهران.
البته حرف و حدیث درباره خانه او زیاد است؛ البته نه این خانه، بلکه خانهای که نخستین روزهای زندگی در تهران داشت؛ آنطور که منصور حقیقتپور نماینده ادوار مجلس گفته، وقتی محصولی به تهران آمد، در خانهای ۷۰ متری در محله سلسبیل تهران ساکن شد.
هرچند محصولی از حقیقتپور بابت برخی سخنانش درباره منشا و راههای کسب ثروت خود شکایت کرده، اما هیچگاه درباره چگونگی به دست آوردن ثروت افسانهای خود توضیحی ارائه نداده و نمیدهد. او چند سالی میشود که دبیر کل یکی از تندروترین تشکلهای سیاسی کشور شده است؛ جبهه پایداری که به تندروی و افراطیگرایی مشهور است، محصولی را به عنوان دبیر کل خود دارد؛ طیفی که با عیان شدن زوایای زندگی لوکس خانوادگی محمدباقر قالیباف، او را در افکار عمومی زیر ضرب میبرد و او را فاقد صلاحیت میداند؛ همان طیفی که دبیر کل خود ثروتی افسانهای دارد.
با آشکار شدن ماجرای سیسمونی ساخت ترکیه و اروپای نوه قالیباف و حالا درخواست اقامت دائم اسحاق، کوچکترین پسر رئیس مجلس، انتقادات زیادی به قالیباف وارد میشود؛ اما یکی از طیفهایی که قالیباف را آماج حملات خود قرار میدهد همین پایداریچیهایی هستند که نه فقط توضیحی درباره ثروت «شاگرد خلف مصباحیزدی» نمیدهند، بلکه ثروتمند بودنش را هم با صدای بلند اعلام میکنند.
سال ۱۳۹۰ قاسم روانبخش، دیگر شاگرد مصباح یزدی در مناظره با علیرضا زاکانی یک اصولگرای دیگر، در دفاع از محصولی گفت که «اگر شما از وی اختلاسی در زمانی که وزیر کشور بود پیدا میکردید وی را از کره ماه آویزان میکردید».
هرچند روانبخش چنین پیشبینیای را برای یافتن اختلاس محصولی در زمان وزارت کشور مطرح کرده بود، اما هیچ حرفی از ماجراهای نفتی و ملکی محصولی در سالهای دهه ۷۰ به میان نیاورد. البته که در عین حال گفته بود «باید بدانید که اگر سرمایه کسی مشروع باشد، مشکلی ندارد». صادق محصولی در جریان انتخابات پرحاشیه ریاستجمهوری ۸۸ وزیر کشور و به عبارت دیگر مسئول مستقیم اجرای انتخابات بود.
ماجرای خمس ۴۵۰ میلیون تومانیخمس ۴۵۰ میلیون تومانی دبیر کل پایداری در سال ۱۳۹۰ سر و صدای زیادی به پا کرد. آنطور که از سخنان گویندگان برمیآید، این خمس مربوط به محاسبه اموال او در همان سال بوده است؛ چرا که شایعاتی درباره تخصیص خمس ۴۵۰ میلیونی به فعالیتهای جبهه پایداری برای انتخابات منتشر شد که بعدا تکذیب شد.
اما اگر خمس اموال مازاد که در چرخه یومیه زندگی حاضر نیست، ۴۵۰ میلیون تومان شده باشد، اصل پولی که خمس آن محاسبه شده چیزی حدود ۲ میلیارد و ۲۵۰ میلیون تومان بوده است؛ چه زمانی؟ سال ۱۳۹۰!
خمس البته به ملزومات زندگی مانند خانه مسکونی، خودرو و پولی که از آن گذران زندگی میشود تعلق نمیگیرد. اگر قیمت دلار در سال ۱۳۹۰، به طور متوسط ۱۵۰۰ تومان در نظر گرفته شود، حاصل محاسبه دلاری ۲ میلیارد و ۲۵۰ میلیون تومان، میشود حدود یک و نیم میلیون دلار. یعنی ثروت محصولی که به آن خمس تعلق گرفته با قیمت دلار آن سال میشود یک و نیم میلیون دلار که معادل ریالی یک و نیم میلیون دلار با دلار ۵۵ هزار تومانی، میشود ۸۲ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان.
زندگی مرفه عیب نیست اما...در شرایطی که فرزند رئیس مجلس پیگیری اقامت دائم در کاناداست و سیسمونی خواهرزادهاش را استانبول میخرند؛ یا دبیر کل طیف تندرویی که مواضعشان در قامت سعید جلیلی مذاکرهکنند ارشد هستهای سابق، سنگینترین تحریمهای اقتصادی تا آن زمان را برای مردم آورده بود، سال ۱۳۹۰ فقط خمس اموالش یک و نیم میلیون دلار بوده، شعارهایشان محلی از اعراب نخواهد داشت. هرچند ثروتمند بودن و داشتن زندگی مرفه و حتی لوکس و همچنین مهاجرت هیچ عیب و ایرادی ندارد، اما برای کسانی که عمری شعار سادهزیستی میدهند و غرب را مذموم میدانند، قاعدتا بیعیب و ایراد نیست.
افکار عمومی خواهان توضیح درباره شعار دادن این افراد هستند؛ شعارهایی که به حساب مردم و از جیب مردم سر داده میشد. حالا جالبتر اینکه هر کدام دیگری را بابت زوایای زندگیهای دور از چشم مردم، ملامت میکنند؛ کاری که حکایت ضربالمثل دو دیگ در کنار یکدیگر را در ذهن میآورد!
tags # محمد باقر قالیباف سایر اخبار (ویدئو) صحنه عجیب جفتگیری دو مار از نمایی بسیار نزدیک! (ویدئو) تصویر هولناکی از یک آناکوندا که یک مار دیگر را استفراغ میکند راز بسیار عجیبی که نتیجه یک اقدام وحشتناک است؛ چرا برخی قورباغهها پنج پا دارند؟ سرگذشت عجیبترین ماهی جهان؛ اژدهایی فضایی که از زمان دایناسورها زنده است!منبع: زیسان
کلیدواژه: محمد باقر قالیباف یک و نیم میلیون دلار ۴۵۰ میلیون تومان ثروت افسانه ای زندگی لاکچری جبهه پایداری صادق محصولی ساده زیستی اقامت دائم احمدی نژاد رئیس مجلس سال ۱۳۹۰ دبیر کل
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت zisaan.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «زیسان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۷۷۶۹۰۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طلاق بهخاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر
زن جوان وقتی یک روسری قرمز رنگ و عروسک دخترانه در خودروی همسرش پیدا کرد برای طلاق به دادگاه خانواده رفت.
به گزارش مشرق، مقابل یکی از شعبههای دادگاه خانواده زن جوانی در حالی که یک روسری قرمز در دست داشت و با بیقراری قدم میزد چند دقیقهای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگیام را به تو میگفتم هرچند گذشتهها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.
در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پروندهای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بیمقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی میخواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرفها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید اینطور من متوجه نمیشوم ماجرای زندگی شما چیست آهستهتر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین میگفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاریام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی میکند و اینجا تنها زندگی میکند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانهای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه میشدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق میخواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرفهای همسرت را تأیید میکنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا اینطوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی میکند من در هفته یک روز او را میبینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که اینطوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. میخواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و میخواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران میکنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمیتوانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرفهای این زوج جوان را شنید، گفت میدانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاسهای مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی
دروغ و پنهانکاری مثل یک سم کشنده در زندگی مشترک عمل میکند. در این پرونده میبینیم که مرد جوان اشتباه بزرگی مرتکب شده که قبل از ازدواج حقیقت را بیان نکرده است. او باید اجازه میداد ساناز خودش تصمیم بگیرد در واقع آرمین با پنهانکاری بشدت همسرش را ناراحت کرده است.البته ساناز هم کمی مقصر است او باید در مورد آرمین تحقیق میکرد و بدون شناخت کافی از او وارد این رابطه نمیشد اما با سادهانگاری راجع به این مسأله مهم وارد رابطه شد و این پیامد اصلی ازدواج بدون شناخت کافی و از روی ظواهر است.
با این حال زوجهای جوان باید بدانند اصل و اساس یک زندگی مشترک موفق بر پایه صداقت و تعهد است. زندگی بدون اعتماد محکوم به شکست است پنهانکاری و دروغگویی تمام پلهای پشت سر را خراب میکند.
منبع: روزنامه ایران